اسباب محبت با خدا و پیامبراکرم(ص)

ساخت وبلاگ

 

 

محبت دو نوع هست: یک نوع محبت انسانها نسبت به مخلوقات، و یک نوع دیگرمحبت انسان ها به خدا و پیامبر(ص)

بین این دونوع محبت تفاوت بسیار عظیمی است؛ محبت با مخلوقات فانی و زودگذر است، محبت با خدا و پیامبر باقی است هم در دنیا وهم در آخرت.

(وَمَنْ أَحَبَّنِي كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّة) پیامبرمی فرمایند کسی که در دنیا مرا دوست داشته باشد در بهشت هم با من است.

اما بقیه دوستی ها نهایتا با مردن انسان از بین می رود و اثری از آن دوستی ها دیگر باقی نمی ماند.

انسان یک موجود اجتماعی است و باید با دیگران معاشرت داشته باشد ومعاشرت با دیگران بدون محبت امکان پذیر نیست.

پیامبر می فرمایند: (الْمُؤْمِنُ یألف وَ لَا خیر فیمن لَا یألف وَ لَا یؤلف) مومن محل و جایگاه الفت و محبت است، هم باید دیگران را دوست داشته باشد و هم دیگران او را دوست داشته باشند.

اما انسانی که نه دیگران را دوست دارد ونه دیگران او را دوست دارند (لَا خیر فیمن) هیچ خیری در او نیست.

در روایت دیگر پیامبرقسم یاد میفرمایند: (لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا ، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّواأَوَلَا ، أَدُلُّكُمْ عَلَى شَيْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ ، أَفْشُوا السَّلَامَ بَيْنَكُمْ) فرمودند هرگز وارد بهشت نخواهید شد تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان شما هرگز کامل نخواهد شد تا اینکه یکدیگر را دوست داشته باشید.

آیا به شما خبربدهم به یک عملی که اگر شما انجام دادید محبتها را زیاد میکند آن چیست؟ فرمودند سلام را در بین خودتان گسترش بدهید.

سلام یکی از اسباب محبت است و کامل شدن سلام با مصافحه است که مصافحه کینه و کدورت را از قلب شستشو می دهد  از بین میبرد.

خداوند متعال الفت ومحبت بین مسلمانان را یکی ازنعمتهای بزرگش در قرآن یاد می فرماید: (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا و اذكروا نعمت الله علیكم إذ كنتم أعداءً فألّف بین قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً) خدا می فرماید یکی از عوامل بقای دین اسلام وحدت و انسجام است، وحدت و انسجام زمانی امکان پذیراست که مسلمانان به قرآن چنگ بزنند و عامل به قرآن باشند و از تفرقه بپرهیزند.

خدا به دنبال این اتحاد و انسجام مسلمانان علت را هم بیان می کند می فرماید به یاد آورید آن نعمتی که خدا به شما داد احسانی که خدا به شما کرد چی بود؟ (فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ) هنگامی که شما با همدیگردشمن بودید.

خدا در این آیه به دو گروه بزرگی که در مدینه منوره حضور داشتند اشاره میکند و این دو گروه بیش از یک صد سال با همدیگردر جنگ و جدال بودند، آنچنان عداوت در بین این دو گروه شدت پیدا کرده بود که حتی تحمل دیدن یکدیگر را نداشتند.

اما خداوند متعال می فرماید: (فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ) خداوند متعال بین این دو گروهی که بیش از یک صدسال با همدیگر می جنگیدند آنچنان الفت ومحبتی ایجاد کرد (فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً) که به خاطر همین نعمت و الفت و اسلام با هم برادر شدند، آنچنان این رابطه اخوت برادری تحقق پیدا کرد و استحکام پیدا کرد که به مرحله ایثار رسید و یکدیگررا بر خود ترجیح می دادند و لو اینکه به آن نیاز داشتند.

در ایه دیگر خداوند متعال به پیامبر می فرماید: (وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) ای پیامبرفکر نکن که شما توانستید بین این دو گروه که در جنگ و جدال هستند محبت ایجاد کنید، خیر! اگر شما همه سرمایه های روی زمین را انفاق و هزینه میکردید نمی توانستید بین این دو گروه محبت ایجاد کنید.

اما (وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ) این خدا است  که بین اینها محبت ایجاد کرد و پیامبر عظیم الشان اسلام هم ویژگیهای جامعه اسلامی را این گونه بیان می فرمایند: (مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى) جامعه اسلامی مانند یک جسم هستند، اگریک عضوی از اعضای بدن انسان ناراحت باشد بقیه اعضای بدن با آن همدردی می کند، همان طور که معنای این حدیث را سعدی می فرماید:

بنی ادم اعضای یکدیگرند/ که در افرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگرعضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی

اگر مسلمانان امروز با هم این محبتی که خدا در قلب های مسلمانان صدر اسلام ایجاد کرده بود میداشتند ما دیگر مشکل فلسطین و لبنان و یمن و لیبی و افغانستان و غیره را نداشتیم. با آن جمعیت عظیمی که امروز مسلمانان دارند چرا این همه مسلمانان در زیربمبهای و اسلحه های دشمنان به شهادت میرسند.

در گذشته اگریک مسلمانی به دست دشمن اسیر میشد تا زمانی که لشکر اسلام آن اسیر را آزاد نمی کرد از پا نمی نشست، اینقدر مسلمانان با هم وابسته بودند.

(مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ) مثال مومنین در محبتشان  و عطوفت و شفقت آنها مانند یک جسم هستند، باید با هم وابسته باشند.

اگر مسلمانی در شرق یا غرب دنیا مشکلی دارد باید همه مسلمانان با او همدردی کنند، چون یک رابطه اخوت و محبت بین آنها برقرار شده و محبتی هم نزد خدا ارزش دارد که برای خدا باشد نه برای مال و ثروت و پست و مقام دنیوی.

پیامبر(ص) میفرمایند: محکم ترین دستگیره ایمان چیست؟ محبت به خاطر خدا وبغض و عداوت هم بخاطر خدا؛ وقتی که محبت مسلمانان نسبت به یکدیگر براساس رضایت خدا باشد این سبب محبت خدا می شود و این انسان ها می شوند محبوبان خدا.

حدیث قدسی است که پیامبر ازپروردگارشان روایت می فرمایند: (قَّتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ ، وَحَقَتْ مَحَبَّتِي للمتزاورينَ في ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتي لِلْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَصَافِينَ فِيَّ) خدا میفرماید محبت من خدا واجب میشود بر چه کسانی؟ آنهایی که یکدیگر را به خاطر من خدا دوست دارند، محبت من واجب می شود برای آن انسان هایی که به خاطر خدا در راه خدا انفاق میکنند، محبت من واجب میشود برای آن انسان هایی که به خاطر خدا به دیدن یکدیگر می روند و محبت من واجب است برای کسانی که به خاطر خدا یکدیگر را نصیحت می کنند.

در روایت دیگرخدا روز قیامت میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِي.) آنهایی که در دنیا به خاطر عظمت و بزرگی و رضایت من یکدیگر را دوست داشتند آنها کجا هستند؟ (اليوم أظلهم في ظلي يوم لا ظل إلا ظلي) امروز من می خواهم این انسان ها را در زیرسایه عرش خودم قرار دهم تا از آن گرمای طاقت فرسای میدان محشر نجات پیدا کنند.

یکی از هفت نفری که در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرد آنهایی که به خاطر خدا یکدیگر را در دنیا دوست داشتند و این دوستی آنها تا زمانی که از یکدیگربه عنوان این که فوت کردند باقی بوده است تا زمان مرگ این دوستی به خاطر خدا برقرار بوده است.

لذا یک گروهی که در زیرسایه عرش الهی قرار میگیرند آنهایی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را در دنیا دوست داشتند، اما دوستی به خاطر دنیا ومال و ثروت دنیا و به خاطر پست و مقام شخصی این هیچ ارزشی ندارد.

به گفته سعدی که می فرماید:

این دغل دوستان که میبینید/ مگسانند گرد شیرینی

دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی

دوست واقعی این است؛ پس دوست خدا و پیامبربا ارزش ترین نعمت الهی است.

پیامبر(ص) می فرمایند: (ثلاثٌ من كن فيه وجد بهن حلاوة الإيمان) سه خصلت است که اگر یک انسانی داشته باشد شیرینی ایمان را در قلبش احساس میکند (أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا،) اول این که خدا وپیامبر را از همه مخلوقات بیشتردوست داشته باشد.

دوم (وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لَا يُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ) اگر انسانی را شخصی را دوست دارد فقط به خاطر رضای خدا دوست داشته باشد (وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ)

سوم اینکه بعد ازاینکه مسلمان شده است کفر در نزد او بسیار ناپسند باشد، همان طور که دوست ندارد در آتش بیفتد دوست نداشته باشد که در غیراسلام برگردد.

شخصی نزد پیامبر خدا آمد و عرض کرد: یا رسول  الله قیامت کی هست؟ پیامبر مشغول نمازبودن بعد از تمام شدن نماز فرمودند تو که از قیامت سوال میکنی برای قیامت چه آماده کرده ای؟ آیا زاد و توشه ای که نیاز داری آماده کرده ای که منتظر قیامت هستی؟ در جواب گفت: یا رسول الله من غیرازنمازهای وصدقات وروزه های فرض نماز و روزه و صدقه نافله ندارم اما یک مسئله هست، من خدا و پیامبر را خیلی دوست دارم. پیامبرفرمودند: هر کسیکه در دنیا کسی را دوست داشته باشد در قیامت هم با او هست، چون تو خدا و پیامبررا دوست داری درقیامت با پیامبر خواهی بود.

اما دوستی که این همه تاکید شده است دوستی با شعار نیست نه تنها شعار در دوستی اثر ندارد در هیچ زمینه ای شعاری که توام با عمل نباشد ارزشی ندارد، خدا محبت خود و پیامبر را در قرآن این گونه بیان می فرماید: (قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ) خدا می فرماید: اگرپدران شما، فرزندان شما، نزدیکترین افراد را خدا درآیه بیان میفرماید و برادران شما، همسران شما، اموالی که بدست آوردید و کسب کردید و همچنین تجارتی که ازکساد و بی رونقی آن می ترسید و منزل های شیکی که مورد پسند شما هست وخیلی دوست دارید، اگر اینها نزد شما محبوب تر باشد از خدا و پیامبرخدا وجهاد در راه خدا (فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ) پس منتظر عذاب خدا باشید منتظر مواخذه خدا باشید.

منظور خدا این است که نباید محبت نزدیکترین افراد خانواده انسان مانند محبت با خدا باشد، محبت با خدا وپیامبر باید بالاترین محبت ها باشد.

پیامبر هم می فرمایند: (لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ من ولدِهِ و والدِهِ و النّاسِ أجْمَعينَ) ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود تا زمانی که من پیامبر نزد او از همه محبوب تر باشم.

پس محبت با شعار کافی نیست. پیامبر می فرمایند:  کسی که به سنت من عمل می کند و سنت مرا زنده می کند و به آن عمل میکند او مرا دوست دارد، نه کسی که تنها شعار می دهد و کسیکه عملا مرا دوست داشته باشد،  بهشت هم با من خواهد بود.

خدا در قرآن برایمان بیان کرده راه محبت و دلیل محبت با خدا و پیامبر خدا به پیامبر خطاب می کند (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ) آنهایی که شعار می دهند که ما خدا را دوست داریم به آنها بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیامبر اطاعت کنید؛ اطاعت از دستورات خدا و پیامبر این دلیل محبت خدا و پیامبر است و لا غیر.

(صدق المحبة في ثلاث خصال) صداقت ومحبت در سه خصلت مشخص میشود، این شخص محبتش واقعی هست یا صوری؟ (أن يختار كلام حبيبه على كلام غيره) اول اینکه سخن خدا وپیامبر را که دوست دارد سخن محبوبش را بر سخن دیگران ترجیح دهد، وقتی که به مسجد می آید و از خدا و پیامبر صحبت می شود دیگر حق صحبت کردن با رفیق کنارش را ندارد چه جایی که بازی کردن با گوشیها باشد.

آنهایی که در وقت بیان سخنان خدا و پیامبر دقت و توجه نمیکنند شعار آنها که می گویند خدا و پیامبر را دوست داریم دروغ است (أن يختار كلام حبيبه على كلام غيره) اگر خدا دستوری داده است که این کار را انجام بدهید اما مخلوق خدا برخلاف خدا و پیامبردستور می دهد اگر در این جا دستور مخلوق خدا را انتخاب کرد اینجا دوستی او واقعی نیست.

هیچگاه انسان نباید برای راضی کردن مخلوق نافرمانی خدا وپیامبر را انجام دهد.

دوم (ويختار مجالسة حبيبه على مجالسة غيره) مجلس مسجد همه جمعیتی که جمع شدند یکی از اهداف جمعه این است که احکام ومسایل دین را یاد بگیرید، کسی که این مجلس را ترجیح دهد بر مجالس دیگر این راست میگوید که خدا و پیامبر را دوست دارند.

سوم (ويختار رضا حبيبه على رضا غيره) انسانی که خدا و پیامبررا دوست دارد رضایت محبوبش راکه خدا و پیامبر است بر رضایت دیگران ترجیح میدهد:  کسی که چهار چیز را بدون چهار چیزادعا کند ادعایش دروغ است.

اول کسی که ادعا می کند من خدا را دوست دارم خدا محبوب من است، اما دست از گناه ومعصیت بر نمی دارد، در دنیا هم همین طور است کسی که انسانی را دوست دارد همیشه تلاش می کند که کاری را انجام دهد که محبوبش دوست دارد. کسی که خدا را دوست دارد؛ در عمل نافرمانی خدا را میکنید.

اما شعار میدهید که من خدا را دوست دارم. اگر تو در محبت خودت نسبت به خدا و پیامبر صداقت داشته باشی باید مطیع دستور خدا  پیامبر باشی، چون قانون محبت این است.

(إنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعُ.) کسی که کسی را دوست دارد باید مطیع دوستش باشد، کاری نمی کند که دوستش ناراحت شود.

دوم فرمودند: کسی که میگوید من خدا و پیامبررا دوستدارم اما دوست ندارد بافقرا و مساکین هم نشینی داشته باشد، در حالیکه پیامبرفرمودند من دوست دارم فقیرباشم و فقرا را دوست دارم. کسی که دوست دارد باید عمل پیامبررا انجام دهد.

سوم فرمودند: کسی که میگوید من بهشت را دوست دارم، یکی از راههای رفتن به بهشت صدقه و خیرات است، اما خیرات نمی کند این هم دروغ میگوید و کسی که میگوید من از از آتش جهنم می ترسم، اما دست ازگناه و معصیت بر نمیدارد این هم ادعایش دروغ است.

لذا محبت خدا و پیامبر باید از همه محبتها بیشتر باشد کسی که خدا و پیامبررا دوست داشته باشد مسلما آثارش را در همین دنیا مشاهده میکند، خدا او را از بلاها حفظ می کند و دست به دعا بر دارد خدا دعایش را رد نمیکند وخداوند متعال در ازای اعمال صالحی که انجام میدهد هفتصد برابرو بالاتر به او پاداش می دهد و او را از بلاها ومصیبتها حفاظت میکند و خیلی نعمتهای دیگرکه نصیب انسانها میشود.

خدا چه انسان هایی را دوست دارد؟ (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين) خدا انسانهای توبه کننده وپاکیزه را دوست دارد. (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ) خدا انسانهای پرهیزگار را دوست دارد. (وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ) خدا انسانهای صبر کننده را دوست دارد. (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) خدا انسان های که عدالت می کنند دوست دارد. انسان های عادل را دوست دارد.

در جنگ بدر وقتیکه کفار یک مسلمان را اسیر می کنند وبه مکه میبرند و برای انتقام هفتاد نفر از سرانشان که دربدر کشته شده بودند از او بگیرند و او را تهدید می کنند که اگرتو ازاسلام برگردی ما تو را آزاد می کنیم؛ وقتی میبینند که مقاومت می کند وسخن آنها راگوش نمیدهد و بعد پیشنهاد میکنند که آیا توحاضری که بجای تو که میخواهی اعدام بشوی پیامبر باشد و تو در کنار خانواده ات باشی؟ در جواب میگوید جان من به جای خود، من حاضرم تمام اعضای خانواده ام را فدا کنم  ولی حاضر نیستم که خاری به پای پیامبر برود.

زنی انصاری وقتی که شهادت پیامبررا در احد میشنود می فرماید من تا با چشم خود نبینم باور نمی کنم، به طرف احد میرود از اولین شخصی که می آید سوال می کند حال پیامبرچگونه است؟ میگوید که خبرداری که پدرت شهید شده است.  نفر دوم میگوید برادرت و نفر سوم فرزندت تا چهار نفراز بستگان نزدیکش را خبر میدهند که شهید شدند، همان طور می رود که پیامبر را ببیند وقتی چشمش به جمال مبارک پیامبر میفتد میگوید یا رسول الله! فدای شما بشوم که با دیدن چهره شما همه اندوه ها را فراموش کردم.

 

..::حوزه علمیه الصدیق بیرجند::.....
ما را در سایت ..::حوزه علمیه الصدیق بیرجند::.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alsedigha بازدید : 161 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 19:25